#مزار_بی_نشان_قسمت_دوم
فاطمه سلام الله علیها چند روزی در بستر بیماری بود . درد ، امانش را بریده بود و گریه امان فرزندانش را . با زینبش درد دل کرد و گفت : دخترم ! آماده ی طوفان های سخت تر باش که باید امتی را از بلا های عظیم نجات دهی ….
حسن و حسین را در آغوش گرفت و….
صدای اذان ، مانند لالایی برای فاطمه سلام الله علیها بود ،
چرا که برای همیشه ، راحت خوابید…
اکنون فاطمه سلام الله علیها به جوار پیامبر خاتم صلی الله علیه و آل و سلم رفته بود ، بی شک اکنون داشت غصه هایش را برای پدر می گفت و از کار های امت بعد از ایشان ، اما.. اندوه من ، از بی تو ماندن است…. از تنها شدن حقیقت بر روی این خاک پر فریب ، از بیان درد دل های تلنبار شده ام که پس از تو ، تنها قلب پر سکوت چاه ، یارای شنیدنش را خواهد داشت.
بنا به وصیت ، تو را پنهان از چشم نا محرم به خاک سپردم تا حسرت دیدار مزارت بر دلهایشان بماند . بگذار همه بدانند دختر معصوم رسول خدا صلی الله علیه و آل و سلم ، چنان از امت خود در ستم بوده که نخواست هیچ کس نشان مزارش را بداند . بگذار این بی نشانی ، نشانه ی اعتراض ابدی تو در دل تاریخ ، جاودانه بماند . اما من ، برای روز های بی تو غمگینم ، روز های که باید بدون تو نفس بکشم و سکوت کنم. و خون دل بخورم . از این پس ، اندوه من ابدی خواهد بود تا آن زمان که به تو بپیوندم .
خسته و غمگین به خانه باز می گردم و هیچ آرزویی جز ندیدن دنیا ندارم ، دنیا برایم تنگ است وقتی تو در آن نیستی …
آه بانو! این کلبه ی محقر ، باتو ، فردوس برین بود برای من و فرزندانت . وقتی تو بودی ، سفرهای خالی و بی رونقمان گوارا بود ، آنچنان که گویا مائده های آسمانی برایمان پهن بود و گرسنگی را کنار این سفره ی بی نان ، با شمیم بهشتی تو از یاد می بردیم .
بانو ! هنوز زمینیان نیازمندت بودند . هنوز گرسنگان مشتاقند که در خانه ی تو را بکوبند و تو افطار فقیرانه ی خود و خانواده ات را انفاق کنی و با لب های روزه دار از خداوند بشنوی که “وَيُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَىٰ حُبِّهِ مِسْكِينًا وَيَتِيمًا وَأَسِيرًا”(۱) .
اکنون ، مزار تو پنهان است و عاشقانت منتظرند تا فرزند برومندت بیاید و این راز سر به مهر را گشوده و قبر مطهرت را برای آنان نمایان سازد . ان شاء الله
۱٫ سوره انسان آیه ۸