در عصر غیبت ما چند وظیفه داریم:
گام اول: معرفت
در حدیث میخوانیم: «مَنْ ماتَ وَ لَمْ يَعْرِفْ إمامَ زَمانِهِ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّة؛»هرکس بمیرد و امام زمانش را نشناسد، به مرگ جاهلی مرده است.» یعنی از فرهنگ و تمدن هیچ بهره ای نخواهد داشت.
شناخت مثل سایر کمالات از جمله علم، ایمان و تقوا درجاتی دارد و انسان باید روز به روز شناخت و معرفت خود را بالا ببرد.
درباره امام شناسی، بهترین منبع برای معرفی سیمای امام علیه السلام ، زیارت جامعه کبیره است که از امام هادی علیه السلام نقل شده است. هیچ کس مثل خود امام، امام را معرفی نمی کند. امام در یک عبارت از صدها جمله که در زیارت جامعه است، چنین می گوید: “بکم يمسك السماء ان تقع علي الآرض؛” یعنی خداوند متعال به واسطه شما، آسمان و کرات آسمانی را نگاه داشته تا بر زمین فرود نیایند. این جمله یعنی چه؟ انسان وقتی گرفتار چرت و خواب آلودگی شد، حتی نمی تواند پلک خود را نگه دارد؛ اما امام علیه السلام آسمانها را نگاه می دارد. رسیدن به این درجه از معرفت بسیار مهم است. .
برای مثال گاهی می شنویم که مثلا انگشتر عقیق انسان را حفظ می کند یا فلان انگشتر دارای فلان اثر است. گاهی می بینیم صاحبان کامیون های بزرگ، با زنجیری که از کامیون آویزان می کنند، جلوی انباشته شدن الکتریسیته ساکن را می گیرند؛ زیرا این انباشته شدن الکتریسته برای ماشین خطرناک است. همچنین بالای ساختمانهای بلند، نصب قطعه الماس می تواند جلوی خطر صاعقه و رعد و برق را بگیرد و یا رابطه انسان با جهان، مثل رابطه چشم و مژه است که موی مژه چشم را حفظ می کند؛ البته این زنجیر، الماس و مژه، جمادات ساده ای هستند که با اولیای خدا قابل مقایسه نیستند؛ ولی با معذرت از اولیای خدا و تنها برای تقریب به ذهن از آنها استفاده کردیم.
امامان ما و اولیای خدا نیز واسطه خدا و انسان برای فیض مادی و معنوی هستند. فیض مادی مانند «بکم ينزل الغيث» و فیض معنوی مانند «بموالاتكم علمنا الله معالم دیننا» فيض دنیوی مثل «بموالاتكم أصلح ما فسد من دنيانا» و فيض اخروی نظیر «شهداء دار الفنا و شفعاء دار البقا». این جملات در قرآن ریشه دارد؛ زیرا قرآن نیز در این باره می فرماید: ما شما را امت وسط قرار دادیم تا شاهد بر اعمال مردم باشید،” وَ کذلِک جَعَلْناکمْ أُمَّةً وَسَطاً لِتَکونُوا شُهَداءَ عَلَی النَّاسِ” ؛ اگرچه مفسرین در معنای امت وسط سخنان زیادی دارند؛ معقول ترین سخن، روایات اهل بیت: است که می فرماید: امت وسط، همه مردم نیستند؛ بلکه مراد از امت وسط پیامبر و اهل بیت او هستند و غیر از این نمی تواند باشد؛ زیرا قرآن می فرماید: خداوند شما را امت وسط قرار داد تا بر امور مردم شاهد باشید و از آنجا که شاهد دو چیز لازم دارد: علم و عدالت؛ پس مردم که به کار یکدیگر علم ندارند. (نه من از کار شما آگاهم تاشهادت بدهم ونه شما بر کار من). بنابر این، باید مراد از امت وسط کسانی باشند که بر تمام کارهای انسان، آگاه باشند و در مرحله ای از عدالت باشند تا گواهی آنها معتبر باشد و این، جز افراد خاصی از امت نیست. جان کلام اینکه افراد امت، نه آگاهند، و نه عادل. پس مراد از امت وسط افراد خاصی است که کارهای ما بر آنها عرضه می شود و آنها از کار ما آگاهند و گواهی آنان بر کار ما سند وحجت است
گام دوم :
مودت
البته مودت چیزی بالاتر از محبت است. به محبت عمیقی که انسان را به پیروی وا دارد، «مودت» می گویند. مودت اهل بیت: مزد رسالت آنها است: قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَىٰ ۗ. مزد رسالت و تشکر از صاحب نعمت، واجب است و زمان بردار نیست؛ یعنی در هر مکان و زمانی انسان باید از زحمات کسانی که بر او حق دارند، تشکر کند. اگر در صدر اسلام، مودت و محبت به اهل بیت به عنوان مزد رسالت واجب بوده است؛ الآن هم باید این مزد پرداخته شود؛ زیرا پیامبر بر گردن ماحق بسیاری دارد پس باید الآن نیز از اهل بیت پیامبر کسی باشد تا ما به آن مودت داشته باشیم که او جز حضرت مهدی علیه السلام نیست.
بر اساس نص روایات، عترت پیامبرصلی الله علیه و ال و سلم از قرآن جدا نیست؛ زیرا پیامبر اسلام بارها فرمود: «قرآن و اهل بیت هرگز از هم جدا نمی شوند.» پس اکنون که قرآن هست باید اهل بیتی هم باشد و اگر امام زمان نباشد بیش از ده قرن بین قرآن و اهل بیت اه می افتد، در حالی که یک لحظه هم نباید بین آنها جدایی باشد: «لن يفترقا»؛ هرگز این دو (قرآن و عترت) از یکدیگر جدا نیستند.به عبارت دیگر، وقتی حجت بر مردم تمام است که هم رهبر معصوم وهم قرآن در بین مردم وجود داشته باشند.
گام سوم اطاعت :
گام سوم: اطاعت و معرفت و مودت زمینه اطاعت است. در این باره به یک مثال توجه کنید. اگر شما به کودک خود بگویید: «من تو را دوست دارم.»؛ او تقاضای خرید شیرینی یا لباسی از شما داشته باشد و شما بگویید «دوستت دارم ولی خرید ممنوع» آیا کودکتان این نوع دوستی را قبول می کند؟ مسلما نه. حتی کودک هم دوستی بدون عمل را، از پدر و مادرش قبول نمی کند.
محبت باید کامل باشد و انسان نباید محبتهای دیگر را در کنار محبت خدا و اولیای او قرار دهد.
دختری از من سؤال کرد: «من خدا را دوست دارم، اهل بیت و نماز را هم دوست دارم؛ اما برای اینکه لاک ناخن را دوست دارم، نماز نمی خوانم؛ چون نمیتوانم وضو بگیرم پس با همان – ناخن های لاک زده نماز می خوانم و در برخی مواقع هم نمازم را نمی خوانم.» این دختر علاقه به لاک را هم ردیف و برابر با علاقه به خدا، رسول و نماز گذاشته بود. به او گفتم: «اگر همسرت یک شب به خانه نیاید و بگوید که شما را دوست دارد، ولی بستنی را هم دوست دارد و چون دیشب یکی از رفقا او را برای صرف بستنی به خانه خود دعوت کرده و او نتوانسته به منزل بیاید؛ شما چقدر ناراحت میشوید؟ اگر علاقه به زیبایی ظاهری یک ناخن را بر علاقه به خالق همه زیبایی ها برتری بدهیم، توهین به خداست. اگر علاقه به گناه را بر علاقه به اهل بیت ترجیح بدهیم، توهین به اهل بیت است. همان طور که اگر شوهرتان علاقه به بستنی را بر علاقه به شما ترجیح دهد، توهین به شماست.»
بارها پیامبر صلی الله علیه و ال و سلم فرمود: «قرآن و اهل بیت هرگز از هم جدا نیستند و شما اگر به هر دو تمسک کنید، گمراه نمی شوید»: «ان تمسک بهما لن تضلوا»..
جمله «لن تضلوا» به معنای آن است که هرگز گمراه نمی شوید.
هر مسلمانی هر روز با خواندن سوره حمد، حداقل ده بار از خدا میخواهد که از گمراهان نباشد: «و لا الضالين»؛ یعنی از «لن تضلوا»ها نباشد و این، یعنی از قرآن و اهل بیت جدا نباشد. پس ما در هر نماز از خدا می خواهیم جزء گمراهان و از کسانی نباشیم که بین قرآن و عترت جدایی انداخته اند و فقط به یکی از آنها باور دارند.
نکته دیگری که باید به آن اشاره شود، این است که بر اساس جملاتی از زیارت جامعه کبیره مانند «من إعتصم بکم فقد اعتصم بالله» تمسک به اهل بیت تمسک به خداست «و من يعتصم بالله فقد هدي إلى صراط مستقيم» و تمسک به خدا، همانا راه مستقیم است؛ پس این که در نماز می گوییم: «اهدنا الصراط المستقیم»؛ «خدایا! ما را به راه راست هدایت کن!»؛ راه مستقیم، تمسک به خداست و تمسک به خدا از راه تمسک به اهل بیت صورت می پذیرد.
یک بار دیگر به این سطر توجه کنید: توسل به اهل بیت توسل به خداست و ما که در نماز می گوییم «اهيرنا الضراط المستقيم»؛ یعنی ما را از طریق تمسک به اولیای خودت هدایت کن!